يک هفته و چند چهره؛ ماساژ شيري و فرماندار عصباني
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۹۴۵۷۲۸
خبرگزاري آريا - برترين ها - ايمان عبدلي:
کارشناس زن تلويزيون يا (کولاک عشقي هفته)
ويدئو صحبتهاي يک کارشناس تلويزيون در سيماي مرکز استان يزد جنجال زيادي ايجاد کرد. کارشناس تلويزيوني در اين برنامه توصيه مي کند براي شوهرانتان تشت آب بگذاريد، پاهايش را ماساژ دهيد. البته شير باشد، بهتر هم هست و گلاب و نمک دريا اضافه بشود که چه بهتر! در ضمن او توصيه مي کند همان طور که ماساژ مي دهيد، يک بوسه هم بر پاي شوهرتان بزنيد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ملاحظه مي کنيد که صحبت هاي خانم کارشناس چقدر تحقير آميز است. اين حجم تحقير وقتي در رسانه ملي باشد و وقتي از زبان يک همجنس بيان مي شود دردش براي زنان بيشتر هم هست، اما نبايد فراموش کنيم که اين صداي بي صداي عدهاي است که زن را اين گونه ميخواهند و تعدادشان هم قابل توجه است. وقتي تمام روايت ها در يک جامعه مردانه باشد و وقتي که حتي محصولات فرهنگي و هنري با غلبهي نگاه مردانه توليد شود، مساله ي تبعيض عليه زنان خيلي ظريفتر و پيچيدهتر مي شود تا جايي که زنان عليه زنان بپا ميخيزند و اين وضعيتي است که در ايران دچارش شده ايم؛ زنان عليه زنان...
چرا زنان عليه زنان بر مي خيزند؟
حس بد اقليت بودگي
بخشي از پاسخ به اين پرسش در سطور بالا آمد، سيطره نگاه مردانه در همهي عرصه ها از کوچه و بازار تا محصولات فرهنگي و حتي ساختار خانوادگي. در خانه پدر راس خانواده تلقي مي شود.
در کوچه و بازار هم اين قول مردانه است که قول معتبري است. اصولا مرد پاي حرفش ايستاده! اصلا مرد است و قولش. براي کسب اعتبار هم البته سيبيل گرو مي گذراند، چون سيبيل هم از نشانه هاي مردانگي است و اصلا همين لفظ مردانگي هم خودش معادل جوانمردي تلقي ميشود و بارها شده است که ميگوييم: «مردانگي کن» و فلان قول را وفا کن.
در محصولات فرهنگي هم همين رويه وجود دارد. اين محصولات اهميت دارند چون به تصورات و باورها عمق مي دهند. بيشمار نمونههايي داريم که جهان را مردانه قضاوت کردهاند، حتي زنانه ترين آثار هم مثل کارهاي زويا پيرزاد در ادبيات يا تهمينه ميلاني در سينما، بيشتر واکنشي است به دنياي مردانه، پس در واقع به تعميق نگاه غالب مردانه دامن زدهاند.
امنيت اکثريت
به مرور و با شرح حالي که رفت، جنس زن که از پس سه گانه «برخي باورهاي تحريف شده مذهبي و عرف و سنت» بر نميآيد و خودش را در تنگنا مي بيند، تصميم ديگري اتخاذ ميکند. او دريافته بايد اجتماعي شود تا حد ممکن اجتماعي هم ميشود؛ رانندگي ميکند و...از هر دريچه اي استفاده ميکند، اما اين حضور همه جانبه و ايجابي نيست. زنان به مرور به دامان امنيت اکثريت ميافتند و تلاش ميکنند از همان الگوهاي غالب يا مردانه استفاده کنند. اين الگو پذيري ميتواند از جزئيات کم اهميتي مثل چگونگي فرمان گرفتن ماشين باشد تا چگونگي رفتار در محيط کاري. براي همين هم هست که اگر توجه کرده باشيد نوعي از لَختي رفتاري در ميان نسل جديد دختران فراگير شده است. چون احساسي از قدرت نمايي و غلبه ميدهد.
به عبارتي زنان و دختران در وضعيت عجيبي قرار دارند و غالبا از تعادل خارجند. يا مدل مردانه را تقليد ميکنند و يا دلبر مردانه ميشوند! اين ور ماجرا شامل همان به اصطلاح داف هايي ميشود که عمل هاي رنگ و وارنگ انجام ميدهند و سعي ميکنند دلبر باشند. هر دوي اين مدلهاي رفتاري محصول يک جامعه پدر سالار يا مردسالار و... است.
جاي خالي زن
همهي اين ها يعني اين که جامعه از «زن» خالي شده است.، نگاه به دختران خيابان انقلاب و اين ماجراسازيها نکنيد. اين ها نمي توانند اساس نقطه تحول پر رنگي باشند، چون اساسا عمومي و فراگير نيستند و البته بدتر اين که پرهزينه هستند.
القصه اين که گروهي مدل ميشوند، گروهي تصميم ميگيرند مرد شوند و گروهي هم که ريشه محکمي در اين خاک دارند مثل اين خانم کارشناس قصه ما، تيشه به ريشه زن ميزنند. اگر افرادي مثل اين خانم کارشناس تا آنتن تلويزيون ميرسند و چنين مهملاتي را به هم ميبافند، محصول فرايندهاي اجتماعي بسياري هستند که از زن چيزي باقي نگذاشته است.
«زنان عليه زنان» ميشوند و از پس اين تضعيف ناخواسته، فرصت طلبان گلواژه گو هم جولان خواهند داد. مي گويند هيچ سپاهي شکست نمي خورد، مگر اين که اختلاف داخلي داشته باشد. مثل تيم هاي فوتبالي که اسير باندبازي ميشوند و راحتتر ميبازند. مهملات خانم کارشناس براي جامعه زنان شکست است. کسي از خودشان اين گونه تحقيرشان ميکند! آن ها ضعيف شدهاند و خيلي حرف ها البته که گفتني نيست و اين بار البته که چقدر اين ستون کم آمد براي اين سوژه.
نجفي يا (مديريت بحران هفته)
برف تهران يک بار ديگر احساس «به حال خود رهاشدگي» را ايجاد کرد. انگار که کسي قرار نيست از رنج هاي ما کم کند و همه چيز دست قضا و قدر است. بيست و چهارساعت بارش برف چنان کرد که عملا خيلي از جاده ها قفل بودند، رفت و آمد غير ممکن بود. مدارس تعطيل شد، ناوگان ريلي لنگ زد، پروازها لغو شد و به طور خاص وضع تهران اسفناک شد.
شايد آن هايي که تابستان گذشته تحولات شوراي شهر و شهردار تهران را دنبال ميکردند، اميدوار بودند، اتفاقات تازه اي در تهران بيفتد. به هر حال طبقه متوسط با هزار اميد و آرزو به ليستي راي داده بود که هواي مديريتي تهران عوض بشود. اما اگر منصف باشيم اوضاع خيلي تغييري نکرده! اين که نجفي دست به افشاگري ميزند و بي انظباطيهاي مالي شهردار و شوراي گذشته را رو ميکند، البته که خوب است، اما کافي نيست. حتي بررسي حسابهاي موسسه همشهري و تمام تلاشهايي که در جهت منظبط کردن اين موسسه شده هم شايان توجه است، اما باز هم کافي نيست.
اصولا اين گونه مسائل ذهن مردم عادي را درگير نمي کند. آنها از شهردار توقعات ديگري دارند. حل يهويي مشکلات شهري البته که توقع زيادي است، اما توقع کمرنگتر کردن بحرانها همان اميدي است که مردم بسته بودند و حالا ميبينند که ظاهرا واهي است.
اينها اما شايد درس بوروکراسي (ديوان سالاري) سنگين و فرسوده نظام اداري ايران است که به جناح هاي سياسي نشان مي دهد نهادهايي که قدرت کافي براي اعمال قانون ندارند و دائما تضعيف مي شوند، عملا با غلبهي هر نگاهي ناکارآمد هستند. همين مي شود که فرقي نمي کند شهردار تهران اصولگرا يا اصلاح طلب باشد نجفي در راس باشد يا قاليباف. در هر صورت با شهر و شهرداري طرف هستيم که انرژي اش خيلي جاها هرز ميرود.
در واقع اسمها نميتوانند و نبايد بالاتر از ساختارها قرار بگيرند. براي رسيدن به دموکراسي و پاسخگويي بايد در ابتدا نهادها تقويت بشوند. اتفاقي که در ميان منازعات سياسي تمام اين چهل ساله فراموش شده(بعضا همين اصلاح طلبان هم راه را اشتباه رفتهاند و روند دموکراسي خواهي را سرعت دادهاند. وقتي نهاد قدرتمندي نيست، شتاب به سمت دموکراسي، نوعي حامي پروري به وجود ميآورد)
يعني وقتي نهاد قدرتمندي سر کار نيست، اساس وجود نهادهاي موازي مداخلهگر و غير پاسخگو عرصه را بر نهادي چون شهرداري تنگ مي کند و عملا چرخه حاکميت قانون ضعيف مي شود و وقتي چرخه حاکميت قانون ضعيف شد، امکان پاسخگويي از بين ميرود در چنين روندي شوراي اصلاح طلب به همان اندازه شوراي اصولگرا موثر ناکارآمد است و شهردار تکنوکرات هم فرقي با شهردار ارزشي ندارد.
به عبارتي شايد وقت آن رسيده که فارغ از مجادلات جناحي، فکري به حال تقويت نهادهاي قدرت شود. گام اول به رسميت شناختن نهادها حتي در غياب هم حزبي و هم گروهي از سوي جناحهاي سياسي است است. گام دوم اصلاح بوروکراسي فرسوده است و گام سوم ايجاد ساز و کار پاسخگويي است.
حجت السلام دانشمند يا (ممنوعه هفته)
ظاهرا حجتالسلام دانشمند به دليل آن چه که توهين به مداحان تلقي شده است، از سوي دادستاني شهر کاشان ممنوع المنبر شدهاند. از کم و کيف ماجرا مطلع نيستيم و اظهارنظر در چنين شرايطي منطقي نيست. اما به اين بهانه مي شود از مداحان نوشت و از تغيير وضعيت برخي جايگاههاي سنتي در جامعه ايراني، جايگاههايي که بيش از هر چيز آبرو از خودانگيختگيشان مي گرفتند و صميميت ذاتي آنها موجب نفوذشان در ميان جماعت بوده است.
مراد از جايگاههاي سنتي چيزهايي مثل: نوحهخوانها، روضهخوان يا مداحان است و در شکل مدرن و شايد بي ربط حتي ليدرهاي فوتبالي! اتفاقي که به تازگي و طي چند سال اخير در جامعه ايراني افتاده تغييرات تدريجي اين جايگاههاست، يعني اگر مثلا صد سال پيش و در زمان قاجار نوحه خواني بيشتر امري مردمي و خودجوش بود، حالا بعضا امري تنظيم شده است که گاها حالت دلي و خودجوش را ندارد.
به هر حال از ديرباز شاعراني و مديحه سراياني بودهاند که کارشان مدح بود و اصلا خيليها تخلصشان هم در همين باب بود، اما امر ديني کمتر در اين قالبها جاي مي گرفت تا اين که لازم ديده شد دست به باز تعريف جايگاههايي بزنند که ارتباط مستقيم با مردم دارند و اصلا سر وکارشان با احساسات مذهبي آنهاست.
در چنين شرايطي بلندگوي مداح، از سوي برخي دم دست ترين ابزار براي تعميق ايدئولوژي مورد نظرشان ميتوانست باشد و خب آن خاصيت بکر و معتمد و اطلاع رسان مداح در نظام جامعه قديمي ايراني براي عدهي قليلي تبديل به جايگاهي بعضا سفارشي و از پيش تعريف شده شد. اين تغييرات تدريجي را اما جامعه نه دفعتي، بلکه به تدريج درک خواهد کرد و اين دوران گذار تبعاتي خواهد شد.
خلاصه اين که عده کمي از مداحان طي اين سالها در همين روند تعميق ايدئولوژي، بعضا با افراطيگري حتي به نوعي خودزني کردهاند و پايگاه مردمي خودشان را هم تضعيف کردهاند.
نمونهي فارغ از اين فضا، ليدرهاي تماشاچي هستند. روزگاري در استاديومها افرادي بودند که به عشق تيمهاي رنگي پايتخت بوقچي نامگذاري شده بودند و تماشاچيان را تهييج مي کردند. امروز اما همانها حقوق بگير شدهاند! پول و قدرت، عشق را از ميان برده. در استاديومها فضا آن قدر که بايد دلي نيست. البته اين ها فقط برخي هستند و تمام ماجرا آلوده نيست. اما همين ميزان آلودگي هم. خطر بزرگي است؛ يک تهديد حسابي براي همبستگي اجتماعي.
پي نوشت: اين متن فقط به بهانه مساله حجت السلام دانشمند درباره جايگاه مداحان نوشته شده و موضع خاصي در رابطه با اين مسالهاي که در کاشان پيش آمده ندارد.
فرماندار گلپايگان يا (برکناري هفته)
به يمن شيوع شبکههاي مجازي حالا کمتر چيزي پنهان ميماند، ويدئوي برخورد تند فرماندار گلپايگان با خبرنگار يک نشريه محلي حرف و حديث هاي بسياري داشت. نکتهاي که در اين ويدئو بيشتر از هر چيز آزاردهنده است، تکبر و در موضع قدرت بودن آقاي فرماندار است.
لحن و شيوه بيان او را بارها در موقعيتهاي مشابه ديدهايم. اگر روزگاري کارتان گير ادارهاي و سازماني افتاده باشد و معطل يک امضا شده باشيد، حتما رفتارهايي مشابه اين را ديده ايد. آن وقتهايي که براي راه افتادن يک کاغذ بازي مرسوم بايد گردن خم کنيم و با پادشاه پشت ميز به خضوع و خشوع رفتار کنيم، اين رفتار چکيده و گرته اي از همه آن رفتارهايي است که همگان تقريبا تجربهاش کردهايم.
فرماندار گلپايگان ميگويد، چون پوشش رسمي نداشته از خبرنگار درخواست کرده که تصوير برداري نکند و خبرنگار به رغم اصرار فرماندار به کارش ادامه داده است، توضيح جناب فرماندار را شايد مي شود پذيرفت، به هر حال شايد معذوريتي داشته و البته خونسردي عجيب و تنظيم شده خبرنگار هم به چشم مي آيد، اما همه اينها دليل کافي نيست که يک صاحب منصب بيمسئوليت و فارغ و از دريچه قدرت فرياد بزند و جو را متشنج کند.
بدتر اين جاست که اين فرماندار و افرادي نظير او در سيستمي جا خوش کردهاند که از مردم و مستضعفين مشروعيت مي گيرد. ساده زيستي و کنار مردم بودن از شعارهاي اساسي انقلاب اسلامي ايران است. مگر مي شود کشش مردم به شخصيتهايي چون رجايي را به همين زودي فراموش کرد؟ اصلا مگر مي شود يادمان برود که انقلاب پابرهنهها در تقابل با طاغوت شکل گرفت؟ اين تناقضها آزار ميدهد، اين احساس شکست يک فرايندي که انگار از دلِ خواهش مستضعفين دوباره نگاه از بالا مسئولين به مردم را زايمان کرده است.
و چقدر بد که اين اتفاقات در تقابل با يک خبرنگار رخ داده، نماد آگاهي بخشي و اطلاع رساني، انقلاب اسلامي ايران از همان ابتدا علاوه بر مستضعفين، قرار بوده تشنه کامان تنوع سلايق و مخالفان سرکوب شده را با طعم تحمل پذيري سيراب کند، از امام (ره) و از مقام معظم رهبري صدها سخنراني و نقل قول هست که تاکيد داشتهاند بر آزادي اطلاع رساني، مگر غير اين است؟
به هر روي چون اين رفتارها از يک شخصيت حقوقي سر ميزند به پاي کل سيستم نوشته ميشود، سيستمي که نميخواهد به همين راحتي ثمرات چهل سالهاش را هدر رفته ببيند، لزوم برخورد با چنين رفتارهايي شايد به يقين مردم درباره شعارهاي انقلاب شکوهمند اسلامي کمک کند. خلاصه اين که اين برکناري اتفاق مبارکي بود آن هم در طليعه مبارک دهه فجر.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۹۴۵۷۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بازی نساجی و پرسپولیس بدون حضور زنان
آفتابنیوز :
در یکی از حساسترین بازیهای هفته بیست و ششم لیگ برتر که هم برای قهرمانی و هم برای بقا اهمیت زیادی دارد، دیدار نساجی و پرسپولیس در ورزشگاه وطنی است.
در این بازی با تصمیم شورای تامین استان مازندران، بلیت فروشی برای بانوان انجام نخواهد شد.
دلیل اخذ این تصمیم درب ورودی ورزشگاه وطنی اعلام شده است؛ که در هفتههای گذشته برای حضور بانوان در نظر گرفته شده بود، اما این هفته محل ورود تماشاگران تیم میهمان است و به همین منظور این ورزشگاه در این بازی مهم پذیرای بانوان نخواهد بود.
قرار است در جایگاه بانوان ورزشگاه وطنی، تماشاگران تیم مهمان یعنی پرسپولیس قرار بگیرند.
با این حال طبق هماهنگیهای انجام شده، تماشاگران پرسپولیس در قسمت شمالی ورزشگاه و پشت دروازه مستقر میشوند و از در خیابان جویبار وارد خواهند شد. در ورزشگاه هم از ساعت ۱۴ باز خواهد شد.
تعداد بلیتی که برای تماشاگران مهمان در نظر گرفته شده ۶۰۰ عدد است.
منبع: خبرگزاری فارس